جدول جو
جدول جو

معنی عمر عبدوی - جستجوی لغت در جدول جو

عمر عبدوی
(عُ مَ رِ عَ دَ)
ابن احمد بن ابراهیم بن عبدویه بن سدوس بن علی بن عبدالله بن عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود هذلی مسعودی عبدوی نیشابوری، مکنی به ابوحازم. محدث و حافظ بود و بیشتر در علم حدیث شهرت داشت. وی در روز عید فطر سال 417 ه. ق. درگذشت. (از معجم المؤلفین از سیر النبلاء ذهبی، نسخۀ خطی). محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ مَ رِ عَ دَ)
ابن حبیب بن محمد عدوی. وی قاضی و محدث بود. قضای بصره سپس شرقیه را از جانب مأمون عباسی بعهده داشت. در قضاوت سختگیر و باسیاست بود و بسال 207 ه. ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی از تهذیب التهذیب ج 7 ص 432، و اخبار القضاه ج 2 ص 142). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ عَ)
ابن مطرف. رجوع به ابوالوزیر (عمربن...) و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 228 و ارشادالاریب ج 6 ص 54
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ عَبْ با)
ابن ابراهیم بن احمد بن محمد عباسی، مکنی به ابوحفص و ملقب به الواثق بالله. از خلفای عباسی در مصر. وی برادر المعتصم بالله زکریا بوده است و به سال 785 ه. ق. پس از خلع المتوکل محمد بن ابی بکر به خلافت رسید و به سال 788 ه. ق. در قاهره درگذشت. (از الاعلام زرکلی از شذرات الذهب ج 6 ص 303، و مورد اللطافه ص 94)
لغت نامه دهخدا